نقاش

به نام پروردگار محمد (ص)

شکفتن وحی

خلوت غار حرا را آشوبی بر افراشته است ، نسیم آسمانی همراز روحی گشته که مأنوس با آسمان است ، ستاره ای که با فروغش آتشکده ها را به دست غروب سپرد و کنگره های کاخ استبداد کسری را فرو ریخت ، اینک پیام رسالت را نجوا می کند . راهی از نور در امتداد آسمان تا زمین مکه  و افق تا افق ، فرشتگان صف در صف از جبرئیل تا میکائیل و غار حرا در حاله ای از نور ، با خورشیدی در میان ، جبر ئیل آرام بر زمین گام بر می دارد زمین حریر گون می شود، نبض زمان تند می زند ، شب می گریزد، چلچراغ هستی به استقبال می شتابد ، سفیر وحی دفتر می گشاید ، امین را می خواند که:  محمد بخوان ! نگار درس ناخوانده با بهت به سفیر می نگرد: چه بخوانم ؟

بخوان به نام خدایی که خلق از او پیدا شد و این خلق از او دانا شد.

تا عیان از پرده شد حسن دل آرای محمد (ص)

شد جهان روشن ز نور چهر زیبای محمد (ص)

تیر گی های ضلالت پاک شد از چهر گیتی

بر طرف شد گرد غم از یک تجلای محمد (ص)

منبع : از عاشورا تا غدیر محمد عسگری

عید مبعث رسول اکرم (ص) بر همگی مبارک باد.