وصیت نامه ولی
وصیت ولی
شيوه ي بزرگان و خردمندان چنان است که در اواخر عمر، بهترين تجربه ها و دانسته هاي دوران زندگي خود را به عنوان «موعظت» و «وصيت» بر زبان و قلم جاري مي سازند تا درس زندگي براي آيندگان باشد و به راستي که بسياري از آن يادگارهاي گرانبها، راهگشا و زندگي سازند، درس آموز و عبرت انگيزند. بهره وري از تجربه ها و دانش ديگران هنر بزرگي است، از اين رو «داناترين انسانها کساني هستند که از دانسته هاي ديگران بهترين بهره ها را برند.»
حضرت اميرالمومنين عليه السلام- هرچند که سرتاسر زندگي اش درس آموز است- در برهه هاي خاصي، توصيه هاي گرانقدري به فرزندان و ياران خويش داشته است و آنان را نسبت به انجام آنها سفارش فرموده است. تمامي آن توصيه ها به راستي ما را هوشيار مي کند، بيدار مي سازد و به خود مي آورد و حتي شرمنده شان مي کند که چرا در انجام آن تعاليم حيات بخش و زندگي ساز و آخرت پرداز، کوتاهي و سستي مي ورزيم.
پيداست ضمن آن که تمامي توصيه ها و موعظه هاي آن حضرت ارزشمند است، وصيتي را که در بستر شهادت بيان فرموده است از اهميت بسيار ويژه اي برخوردار است و با وجود آنکه عناوين و مضامين آن در برگيرنده اساسي ترين دستورهاي ديني است، متن کامل آن در ميان شيعيان شهرت و رواج چنداني ندارد.
اين وصيتنامه در سه کتاب ذيل آمده است:
فروع کافي جلد هفتم صفحه ي 51 تا 52. (نوشته ي مرحوم کليني متوفي به سال 328 يا 329 ه. ق)
من لايحضره الفقيه جلد چهارم صفحه ي 189 تا 191. (نوشته ي مرحوم صدوق متوفي به سال 381 ه. ق)
نهج البلاغه بخشنامه ها، وصيت چهل و هفتم. (گردآوري شده توسط مرحوم سيدرضي متوفي به سال 404 ه. ق)
برای استفاده وبهره بردن وعمل کردن به این سخنان گوهربار حتما مطالعه بفرمایید.