غزل انتظار
غزل انتظار
گل می دهم به بوی بهاری که می رسد
چشمم به در به دیدن یاری که می رسد
تکرار می شود غزل انتظار من
هر شب به نامه آینه داری که می رسد
بغض هزار پنجره را اشک می شوم
در تار و پود نغمه تاری که می رسد
فردا تبی دوباره به خورشید می دهد
از آسمان تیره شرابی که می رسد
روشن زآیه های خدا می شود زمین
در برق ذالفقار سواری که می رسد
از محبوبه بزم آرا