حسرت

مسیح (ع) از مسیری میگذشت، یک نفر با او برخورد نمودبه محض دیدن مسیح به او فحاشی کردو گفت: «ای پسر حرامزادۀ بیاصل و نسب»
? مسیح در پاسخ گفت:«سلام ای انسان باشرافت و ارزشمند.»
اطرافیان از مسیح پرسیدند:«او به تو فحاشی کرد، چه طور شما به او این قدر احترام میگذارید؟»
مسیح پاسخ داد:«هر کسی آنچه را دارد خرج میکندچون سرمایۀ او این بود، به من بد گفت و چون در ضمیر من جز نیکویی نبوداز من جز نیکویی در وجود نمیآید
?
ما فقط آنچه را که در درون داریم
میتوانیم از خود نشان دهیم. ? ?
از : انتظار
بخوان وتفکر کن !

وقتی پرنده ای زنده است ،مورچه ها را می خورد ،و وقتی می میرد مورچه ها او را می خورند .
زمانه وشرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند ….
در زندگی هیچ کسی را تحقیر یا آزار نکنید ،شاید امروز در اوج قدرت باشید ولی بدانید که شما هر چقدر هم قوی باشید زمان از شما قدرتمند تر است!
یک درخت میلیونها چوب کبریت را می سازد، اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیونها درخت کافیست.
پس خوب باشید و خوبی کنید.
دعای مادر
از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند:این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟ گفت:شبی مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود. کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم:«اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.» آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود. هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر کرد و پرسید:چرا ایستاده ای؟! قصه را برایش گفتم. او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت:«خدایا! چنان که این پسر را بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان».
پیام متن:
اشاره به جلب رضایت مادر و تأثیر دعای او در حق فرزند، و این که جلب رضایت مادر، آدمی را به مقام های والای معنوی می رساند.
بهترین تلاش، تلاش برای تغییر خود و نه دیگران است .
بیشتر مجالس و نشست های خانوادگی با گفتگوهایی همراه است که برای ایجاد تغییر در دیگران انجام می شود. همه می خواهند دیگری تغییر کند. کسی به تغییر خود نمی اندیشد. شوهر برای تغییر فکر و عمل همسرش تلاش می کند و زن نیز برای متحول ساختن شوهر خود تلاش می کند و این دو برای تربیت و تزکیه فرزندان و… امّا بهترین راه تغییر دیگران، ایجاد تغییر و تحول در افکار و رفتار خود می باشد.
چه خوب وصیتی بوده این وصیت:
دانشمندی وصیت کرده که بر روی سنگ قبرش این جملات را بنویسند: کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم، وقتی بزرگ تر شدم، دیدم دنیا خیلی بزرگه، بهتر است کشورم را تغییر بدهم: در میانسالی تصمیم گرفتم شهرم را تغییر بدهم. آن را هم بزرگ یافتم در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را تغییر بدهم. اینک در آستانه مرگ فهمیدم که باید از روز اول به فکر تغییر خود می افتادم آنگاه شاید می توانستم دیگران و بلکه دنیا را تغییر دهم…